چالش ۴۰ روزه زنانگی
با شمارش معکوس: روز ۳۷
امروز یه بلوز خاص و س.ک.س.ی بنفش پوشیدم با ش.و.ر.ت لامبادا بنفش. آرایش زیبایی کردم با ریمل بنفش و رژ جگری تیره. دستبند سنگ آمیتیست بنفشمو پوشیدم و یه گردنبند نقره ای که آویزش تا چاک س.ی.ن.ه م میرسید...الان تو دوره تخمک گذاری هستم و به آرکیتایپ معشوقه که درونم فعاله احترام میذارم❤
مثل زن وحشی آزاد، جلوی آینه درآورم رقصیدم و چشم در چشم خودم عاشقانه نگاه کردم و یهو دلم خواست خودمو ببوسم و جای رژم روی آینه حک بشه... مستانه رقصیدم و رقصیدم و حس کردم سایه خودنمایی رو میبینم پس بهش خوش آمد گفتم و در آغوش کشیدم و با ب.ر.ه.ن.ه کردن بدنم پذیرفتمش و با عشق رهاش کردم.
وقتی سایه ای رو نپذیریم جایی که نباید و نمیخوایم سرکشانه بروز پیدا میکنه اما اگه به رسمیت بشناسیمش کنترل ابراز وجودش دست خودمون میفته.
بعد از رقص حس کردم شکمم یخ زده...میدونم این یه جور برون ریزی و پاکسازیه کمی دراز کشیدم و شکمم رو ماساژ دادم. با عشق باهاش حرف زدم. ازش قدردانی کردم که احساسات سرکوب شده منو در خودش ذخیره کرد که بتونم زنده بمونم. بهش اطمینان دادم امنیت داره برقرار میشه و میتونه کورتیزول رو آزاد کنه. میتونه بدون نگرانی از بقای من احساسات سرکوب شده رو بهم نشون بده و من آگاهانه میپذیرم و رها میکنم.
مدیتیش دارک فم هم فوق العاده بود وقتی گفته شد نور طلایی میاد بالا و چاکرای فلان رو پاک میکنه و تو رو فلان میکنه..به خودم گفتم چرا که نه؟! در این لحظه و اینجا چی مانعه ؟! پس در محدودیت صفر خودم رو به جریان سپردم و اجازه دادم چاکرهام یکی یکی متعادل بشن و امروز در گوشهام درد خفیفی حس کردم و میدونم این فعال شدن بیشتر چشم سوممه😍 بعدشم مراقبه رو انجام دادم و خلقم رو در دفترم ثبت کردم😇